آیا نوع زیست مجردی میتواند انگارهای از الگوی سوم باشد؟
پاسخ این سوال را اگر بخواهیم در بستر زمانی و مکانی خود جستجو کنیم بدیهی است که در همه مقاطع مبتنی بر بافت سنتی جامعه، همواره یک پاسخ ثابت و مشخص دریافت خواهیم کرد و آن اینکه باید دید افراد با این نوع انتخاب تحمیلی و یا خودخواسته در مواجهه با نیازها و نقشهای فطری خود چه میکنند. گویا انتخاب بنتالهدی بهعنوان یک الگو، خالی از حکمت نیست که این عرصه نیز طرح و تلاقی متفاوت ازآنچه در جامعه وجود دارد را برای برخی به نمایش گذارد.
به بیانی دیگر قرار طبیعی اجتماع همواره حرکت بر سبیلی مشخص و متداول نخواهد بود؛ لذا بدیهی است در مانیفست خلقت برای انواعی از تکثر نیز الگویی تعبیه شود. "در «الگویِ زن مسلمان» که بر اساس معرفتشناسی الهی شکلگرفته، زن «نقاط قوّت زنانه»ی خود را با «ایمان و عفت» همراه میکند و با چنین ترکیبی قادر به نقشآفرینیِ منحصربهفردی میشود و اینگونه «ارزش و تشخص زن» معنا مییابد؛ زن با نقاط قوّت زنانهی خود -که خدای متعال در وجود او به ودیعه گذاشته و مخصوص زن است- همراه باایمان عمیق، همراه با استقرار ناشی از اتکا به خداوند، و همراه باعفت و پاکدامنی -که فضای پیرامون او را نورانیت میبخشد- میتواند در جامعه یک نقش استثنائیِ اینگونه ایفا کند، هیچ مردی قادر به ایفای چنین نقشی نیست. مثل کوه استواری از ایمان، درعینحال مثل چشمهی جوشانی از عاطفه و محبت و احساسات زنانه، تشنگان و محتاجان نوازش را از چشمهی صبر و حوصله و عاطفهی خود سیراب میکند. انسانها در چنین آغوش پُربرکتی میتوانند تربیت شوند. اگر زن با این خصوصیات در عالمِ وجود نبود، انسانیت معنا پیدا نمیکرد. این، معنای ارزش زن و تشخص زن است؛ چیزی که مغز متحجرِ مادی غربیها نمیتواند آن را بفهمد". (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 25/03/1384)
شاید بهیقین بتوان گفت برای اهل باور در پس دو فاکتور ایمان و عفت است که حیات آنان رقم میخورد. در این میان مبتنی بر منظومه گفتمانی مقام معظم رهبری در چارچوب الگوی سوم مشخصاً با توجه به این نوع حیات، شهیده بنتالهدی صدر را معرفی میکنند و در مراتب بالاتر وجود مبارک حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) که در این قالب میگنجند. ترجیح آنکه در چارچوب تبیین زیست مجردی در مانیفست الگوی سوم، از وجود مبارک حضرتش عبور کنیم چه آنکه قابلپذیرش نیست که آن بزرگوار باوجود تحتالشعاع قرار گرفتن میان دو معصوم با بسیاری از مصائب این جهانی ما فاصله داشته باشد؛ اگرچه بدیهی است این نکته سبب کاستن از مناقب آن بزرگوار نخواهد شد. اما آمنه صدر یا همان بنتالهدی، آن دختری که هدایت شد و هدایت کرد، با توجه به نوع و عصری که میزیسته است، شاید پذیرش او بهعنوان الگو قابلقبولتر باشد اگرچه نباید فراموش کرد که بنتالهدی خواهریِ مردی بزرگ هم چون خمینی دوم (شهید محمدباقر صدر) را به دوش میکشد. گویا باید پذیرفت زیستی متفاوت را که اگرچه برونداد آن خانواده مستقل نیست اما جایگزین آن جامعه است، درست همانند آنچه که بنتالهدی عمل کرد. او باوجود این نوع از زندگی، کمالیافتگی خود را بروز داد و فراتر از بنیان خانواده، جامعه را بستری برای عرضه رشد و تعالی که خود یافته بود، قرار داد.
بانوی مجرد مطلوب نظر الگوی سوم، مبتنی بر انسانیت خود فارغ از سرپوش قراردادن زنانگی اگرچه خارج از عرف و طبیعت، به رشد و تعالی جامعه کمک میکند. به بیانی دیگر هنگامیکه زن قلههایی فراتر از زنانگی خود را فتح کرده باشد و به مرحله چهارم اَسفار رسیده باشد چه تفاوتی میکند این زن مجرد است یا متأهل، مادری را تجربه کرده یا همسری را؛ او تنها تلاش میکند تا داشتهها و فتوحات خود را فارغ از تجربه نقشها به جامعه ارائه دهد. درنهایت اما تَغیُر فروخورده ناشی از عدم تحقق نقشهای فطری مهمترین بُعدی است که در لحظهلحظه این نوع از زیست سایه افکنده است. و کسی چه میداند که سختترین قسمت زندگی برای آنان همین است که با افزایش تابآوری خود و نیز بروز عطوفت مادرانه که در موقعیتهای ازدسترفته محلی از اعراب ندارد، به غیر عرضه میشود.
الف. دال