بررسی کنشگری زنان در مجلسشورایاسلامی (بخش چهارم)
اما مجلس چهارم شورای اسلامی معطوف به حضور زنانی در قامت نمایندگی برای چند شهرستان بود و این یعنی پس از سه دوره حَمیت زنان در کسوت نمایندگی تهران، راه برای حضور زنان در شهرهای دیگر هموار شده بود. تبریز، کرمانشاه و خراسان رضوی پس از تهران از پیشگامان حضور زنان در این جایگاه بودند. تقریباً تا این دوره از مجلس، اَتمسفر زیستهی وکلای زن مجلس، مُلهم از درد مبارزه در زمان طاغوت بوده است و این یعنی تا این دوره زنان قانونگذار از مبارزین بالفعل رژیم گذشته بودهاند و ساختارهای اولیه از ابتداییترین مسائل اعم از سنگ بنای حضور زنان در مجلس تا شروع رسیدگی به مسائل زنان و... به دست آنان پایهگذاری شده بود.
اما از مهمترین مصوبات این دوره پیرو اصل ۲۱ قانون اساسی ج.ا، دولت موظف به تضمین حقوق زنان در تمامی جهات با رعایت موازین اسلامی است. قانون تأمین زنان و کودکان بیسرپرست در ۱۰ ماده به توضیح شرایط و ارائه خدمات و... در این چارچوب میپردازد:
ماده (۱) به پیروی از تعالیم عالیه اسلام در جهت حفظ شئون و حقوق اجتماعی زن و کودک بیسرپرست و زدودن آثار فقر از جامعه اسلامی و بهمنظور اجرای قسمتی از اصل بیست و یکم قانون اساسی ج.ا.ا، زنان و کودکان بیسرپرستی که تحت پوشش قوانین حمایتی دیگری نیستند از حمایتهای مقرر در این قانون بهرهمند خواهند شد.
ماده (۲) مشمولان این قانون عبارتاند از: ۱- زنان بیوه ۲- زنان پیر و سالخورده ۳- سایر زنان و دختران بیسرپرست ۴- کودکان بیسرپرست.
ماده (۳) زنان و کودکان بیسرپرست که به هر نحو از مستمریهای بازنشستگی، ازکارافتادگی و بازماندگان بهرهمند میشوند و یا از تمکن مالی برخوردار باشند از شمول مقررات این قانون خارج هستند.
ماده (۴ ) حمایتهای موضوع این قانون عبارتاند از: ۱– حمایتهای مالی ۲– حمایتهای فرهنگی، اجتماعی ۳- نگهداری روزانه یا شبانهروزی کودکان و زنان سالمند بیسرپرست.
به بیان یکی از قانونگذاران زن مجلس، جنسیت در خدمت تأثیر ندارد. این مفهوم را زمانی میتوان هضم و درک نمود که بهزعم ما با خاطرات مرحوم دکتر فاطمه همایون مقدم (مادر شهید ناصر عبدالی) نماینده منتخب دوره چهارم مجلس از حوزه انتخابیه تبریز همراه شویم. بدون اغراق نگارش و مطالعه یادداشت عَبث بود اگر نامی از نماینده تراز ج.ا به میان نمیآمد. او برای خدمت شأنی قائل نبود جز درک درد مردم و کمک به حل مشکلاتشان. برخی از کنشگریهای مرحوم مقدم در کسوت نمایندگی را در ادامه به روایت کتاب خاطرات او از نظر میگذرانیم:
«شنیده بود استاندار تبریز خوب کار نمیکند. خودش راه افتاد سمت دفتر استاندار، وقتی دید مردمی که برای کارهایشان مراجعه کردهاند ساعتها در صف ایستادهاند خودش هم توی صف منتظر ماند. هرازچندگاه مسئول دفتر استاندار بیرون میآمد و میگفت ایشان جلسه دارند. بعد از یک ساعت استاندار تنها از اتاقش بیرون آمد. گفتند میخواهد برود نماز! فاطمه پشت سرش راه افتاد. سلام کرد و پرسید: کجا تشریف میبرین؟ استاندار که جواب داد برای نماز میروم فاطمه با عصبانیت گفت: چند ساعته مردم و معطل کردین میگین جلسه دارم درحالیکه کسی تو اتاقتون نبوده، حالا هم به بهانه نماز دارین تشریف میبرین؟ تکلیف این مردم چیه که کارشون افتاده دست شما؟» «فاطمه با ناراحتی گفت: یه مشکلی پیش اومده و خانمی که باردار بوده فوت شد. رضا گفت: خب تو این منطقه و حوزه انتخابی با این وسعت این اتفاق زیاد میافتد. فاطمه جواب داد: نه اینجا. من برای اون روستا، هم بودجه راهش رو گرفته بودم هم بودجه مرکزش بهداشتی رو. داده بودم به منطقه. حالا نه جاده رو درست کردن نه مرکز بهداشتی رو تأسیس کردن. این خانم رو تا اومدن برسونن به شهر تو راه فوت شده. الان این مسئولان مقصرن. در مجلس عزای آن زن باردار شرکت کرد و با بازماندگانش همدردی کرد. وقتی فهمید زن چهار تا بچه دیگر هم داشته و آنها یتیم شدهاند دلش بیشتر سوخت. به سراغ مسئولین تبریز رفت. آنها زیر بار نمیرفتند. درگیری شدیدی اتفاق افتاد. با ناراحتی و عصبانیت رو به مسئولین گفت: مجلس این بودجه رو تصویب کرده و شما دریافت کردین، خون این خانم باردار گردن شماست. حق نداشتید آنقدر کوتاهی کنید که این اتفاق بیفتد. کسی نبود یک جواب قانعکننده بدهد هرکدام طفره میرفتند تا این اتفاق را گردن دیگری بیندازند. برای این موضوع در صحن علنی مجلس از وزیر جهاد سازندگی سوال کرد. وزیر هم در پاسخگویی این را هم گفت که بیشترین مکاتباتش از بین نمایندهها با خانم مقدم بوده.» زنی از آذرشهر پرسان پرسان تا در خانه آمده بود. میگفت مشکل مالی دارد. فاطمه نگذاشت زن از تعریف کردن اوضاع زندگیاش شرمنده شود. همان لحظه قالیچه را از توی اتاق جمع کرد. داد دستش و گفت، این رو بفروش فعلاً کمی از مشکلت حل بشه. از این اتفاقات زیاد میافتاد. در طول سالها، زیاد میشد که فاطمه همان لحظه لباس تنش را بخشیده باشد یا انگشتری که توی دستش بود. نمیگذاشت کسی از خانهاش دستخالی برود. باربر انقلاب (به تعبیر خود ایشان) را بسیار تهدید میکردند که اگر یکبار دیگر کاندیدای مجلس شود سرش را زیرآب میکنند اما او گوش شنوایی برای چنین سخنانی نداشت تا اینکه در جاده شاهیندژ-تکاب، روزی که برای بردن آذوقه ماه رمضان حوزه علمیه درحرکت بودند؛ ماشین کف جاده سُر میخورد، از ماشینی دیگر چند مرد پیاده شده و به اصرار فاطمه را که پایش آسیبدیده همراه خود میبرند... اعضای گروهک کومله به زندگی باربر پایانی تلخ میدهند...